♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
فرقـے نمـے کند !!
بگویم و بدانـے ...!
یا ...
نگویم و بدانـے..!
فاصله دورت نمی کند ...!!!
در خوب ترین جاﮮ جهان جا دارﮮ ...!
جایـے که دست هیچ کسـے به تو نمـے رسد.:دلــــــــــــــم.....!!!
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
من رقص دختران هندی را بیشتر از نماز پدر و مادرم دوست دارم.
چون آنها از روی عشق و علاقه می رقصند ولی پدر و مادرم از روی عادت نماز می خوانند.
دکتر علی شریعتی
روزايى که تو توش نيستى..
حيفم مياد زندگى کنم...
(مخاطب دوست داشتنى من )
خدايا! ... ... من دلم قرصه! كسي غير از تو با من نيست خيالت از زمين راحت، كه حتي روز روشن نيست كسي اينجا نميبينه، كه دنيا زير چشماته يه عمره يادمون رفته، زمين دار مكافاته فراموشم شده گاهي، كه اين پايين چه ها كردم كه روزي بايد از اينجا، بازم پيش تو برگردم خدايا وقت برگشتن، يه كم با من مدارا كن شنيدم گرمه آغوشت ... ... اگه ميشه منم جا كن...
♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥♡♡♡♡♡♡
در وجودم کسی هست !به وسعت تو ....که هر شب موهایش را شانه میزندو هر شب یاد آخرین نگاه تو...آوار میشود...بر تنهاییم!بر بی کسی این اتاقم...و من با خودم فکر میکنم حریمِ کدامین خیال را شکسته ام که اینگونه حقیقت میشوی در باورم؟باور کنی یا نه باشی یا نباشی دوستت دارم فرقی نمیکند خیال باشی آرزو باشی یا عکسی در قابِ این مانیتوردر این دنیای مجازیِ پر از مجازات فرقی نمی کند که شعرِ کدام شاعر را میخوانی فرقی نمیکند که میشناسیم یا اینکه من تو را میشناسم فرقی نمیکند که روی نیمکتی دو نفره نشسته باشیم فرقی نمیکند که لبخندت سهم من بود یا دیگری فرقی نمیکند که خوشحال بودیم یا ناراحت همین را میدانم که دوستت دارم و تو میشوی شروعِ حرف زدن خودخواهیم را ببخش ببخش که تو را به خواب میبینم ببخش که واژه به واژه ی شعرم از تو داد میزندببخش که من عاشقت هستم...
♥♥♥♥♥♥♡♡♡♡♡♡
طعــم شیــریــטּ بــوســـــہ خیــال،دو چنــداטּ مـــےشــود،وقتـــے کـــــہ دلــم بــاور مـــےکنــد،یــک جــایـــے دورتــو از خــواب مـــےپــرےو در حــالـــے کـــــہگــرمــایـــے بــر گــونـــــہ ات حــس مـــےکنـــے،نــام مــטּ را بــر لــب مـــےآورے . . .
زنـבگے زیباسـتـــ ..../بــﮧ زیبایے چشمهاے پـُـفـ ڪرבه ازهِق هِق هــآے شَبــآنـﮧ(!)بــﮧ زیبایے بغــض نَفَس گیـر روزانــﮧ...بــﮧ زیبایے قلبــِ تڪـﮧ تڪـﮧ شُده اَزشڪستنهاے بیشمـآر...بــﮧ زیبایے نفسے ڪــﮧ از تَنگے بالـا نمیایــَב!!بــﮧ زیبایے تمام شُـבטּ تـבریجے مـטּ ...آرےزنـבگے زیباستــ ـــ...!
هیچ زنی را ،در هیچ کجای دنیا نمی توانی پیدا کنی که به یکباره عاشق مردی شود!زن ها آرام آرام در یک مرد جوانه میزنند.اماامان از وقتی که زنی ، در وجود مردش ریشه بدواند .این جور عشق های یک زن را ، هیچ تبری نمی تواند از پا در بیاورد .حالا میخواهد تبر زمان باشد ، یا حتی تبر مرگ ...
گاهي سخت مي شود …دوستش داري و نمي دانددوستش داري و نمي خواهددوستش داري و نمي ايددوستش داري و سهم تو از بودنش فقط تصويري است رويايي در سرزمين خيالت دوستش داري و سهم تواز اين همه ، تنهايي است
دیده ای شیشه های اتومبیل را...زمانی که ضربه ای می خورند و می شکنند...؟دیده ای شیشه خرد میشود ولی از هم نمی پـاشد؟!!این روزهــا همان شیشــــه ام ...خردو تکه تکه....ازهم نمی پاشم ولی شکستــه ام ...
من از عهد آدم تو را دوست دارم از آغاز عالم تو را دوست دارم چه شبها من و آسمان تا دم صبح سرودیم نم نم: تو را دوست دارم نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی!
ای قلب من بارانی ات کردند و رفتندکنج قفس زندانی ات کردند و رفتنددر سایه های شب تو را تنها نوشتندسرشار سرگردانی ات کردند و رفتنداحساس پاکت را همه تکفیر کردندمحکومِ بی ایمانی ات کردند و رفتندهرشب تورا دعوت به بزم تازه کردنددر بزمشان قربانی ات کردند و رفتندزخمی که رستم از شَغاد قصه اش خوردمبنای این ویرانی ات کردند و رفتند
عشــق اگــر خـط مــوازی نیسـت،چیسـت؟یـ ـا کتـاب جملــه ســازی نیســت،چیسـت؟!عشـق اگــر مبنــای خلــق آدم اســتپـس چــرا ایـن گـونـه گنــگ و مبهــم اسـت؟پـس چــرا خـط مـوازی مـی شـود!!!از چـه رو هــر عشـق،بــازی مـی شــود؟!گلپونه
زندگی یک بازی درد آور است . زندگی یک اول بی آخر است زندگی کردیم اما باختیم . کاخ خود را روی دریا ساختیم لمس باید کرد این اندوه را . بر کمر باید کشید این کوه رازندگی را باهمین غمها خوش است . باهمین بیش و همین کم ها خوش است زندگی را خوب باید ازمود . اهل صبرو غصه و اندوه بود
دست عشق از دامن دل دور باد!میتوان آیا به دل دستور داد؟میتوان آیا به دریا حکم کردکه دلت را یادی از ساحل مباد؟موج را آیا توان فرمود: ایست!باد را فرمود: باید ایستاد؟آنکه دستور زبان عشق رابیگزاره در نهاد ما نهادخوب میدانست تیغ تیز رادر کف مستی نمیبایست داد
ترسم که تو هم یار وفادار نباشی عاشق کش و معشوق نگه دار نباشی من از غم تو هر روز دوصد بار بمیرم تو از دل من هیچ خبردار نباشی
کاش می شد در سایه ی مژگانت لحظه ای هر چند کم به تماشای دریای خوشرنگ چشمانت می نشستم
عشق گاهى از درد دورى بهتراست ،عاشقم کردى ولى گفتى صبورى بهتراست،در قرآن خوانده ام ،یعقوب یادم داده است ،دلبرت وقتى کنارت نیست کورى بهتر است
عشق عشق یک واژه ی زلال است ، تو باید باشی قلب من زیر سوال است ، تو باید باشی فال حافظ زدم آن رند غزلخوان هم گفت...زندگی بی تو محال است ، تو باید باشی...
این رو بدون که... عشق فرامو ش کردن نیست...بخشیدنه... دیدن نیست...احساس کردنه... جا زدن نیست...صبر کردنه... پس... چه دعایی کنمت بهتر از این... خنده ات از ته دل... گریه ات ازسرشوق
هنگام دیدن کسی که عاشق او هستید تبش قلب شما زیاد شده و هیجان زده خواهید شد اما هنگامی که کسی را می بینید که آنرا دوست دارید احساس سرور و خوشحالی می کنید. هنگامی که عاشق هستید زمستان در نظر شما بهار است ولیکن هنگامی که کسی را دوست دارید زمستان فقط فصلی زیبا (زمستانی زیبا) است. وقتی به کسی که عاشقش هستید نگاه می کنید خجالت می کشید ولیکن هنگامی که به کسی که دوستش دارید می نگرید لبخند خواهید زد. وقتی در کنار معشوقه خود هستید نمی توانید هر آنچه که در ذهن دارید بیان کنید اما در مورد کسی که دوستش دارید شما توانایی آن را دارید. در مواجه شدن با کسی که عاشقش هستید خجالت می کشید و یا حتی دست و بای خود را گم می کنید اما در مورد فردی که دوستش دارید راحتتر بوده و توانایی ابراز وجود خواهید داشت. شما نمی توانید به چشمان کسی که عاشقش هستید مستقیم و طولانی نگاه کنید (زل بزنید)اما می توانید در حالی که لبخند ی بر لب دارید مدتها به چشمان فردی که دوستش دارید نگاه کنید. وقتی معشوقه شما گریه میکند شما نیز گریه خواهید کرد و اما در مورد کسی که دوستش دارید سعی بر آرام کردن او میکنید. احساس عاشق بودن و درک آن از طریق نگاه ( دیدن ) است اما در درک دوست داشتن بیشتر از طریق شنوایی است ( از طریق ابراز علاقه بصورت کلامی ). شما می توانید یک رابطه دوستی را پایان دهید اما هرگز نمی توانید چشمان خود را بر احساس عاشق بودن ببندید چرا که حتی اگراینکار را بکنید - عشق همانند قطره ای در قلب شما و برای همیشه باقی خواهدماند.
افسانه ي جهانم در عشق تو روان است
دل بر كسي نبندم تا چون تو در جهان است
جادوي نرگس امشب خواب دو ديده را برد
امشب غمي چو لاله در سينه ام نشان است
اسطوره ي سكوتم در عاشقانه خواندن
در عاشقانه خواندن گويي زبان زبان است
ديشب بهار مي رفت با كوله بار گل ها
پايان آشنايي اندوه بي كران است
تا آشناي ما رفت غم آشناي ما شد
آري غم جدايي درد و بلاي جان است
همچون بهار و گلها بايد سفر گزينم
كين چرخ پست گردون هم صحبت خزان است
جام جواني ما بشكسته همچو پيران
تا درد و غمگساري بر پير و بر جوان است
صد ها ستاره هر شب در آسمان درخشد
امشب به سينه ي من غوغاي كهكشان است
هامون نمي توان گفت از دولت فراغت
تا همچو تير سمي،غربت در اين ميان است
اين خاك پر طلاطم،افسانه اي عجيب است
ديوانگي و مستي،آرامش روان است.
مهـــــــــــــــم نیست اكــــــــــنون زندگــــــی ام چگـــونه میگــــذرد ،
عاشق آن خاطـــــراتی هستم که تصادفـی از ذهــنم عـبورمیکنند
و باعـــث لبخــــــــندم میشـــــوند !
دلتنـــــ♥ـــگی
فــــقط از ندیدن نیست لــــــــحظه های "بی خبری" همیــــــــشه پر از
دلتــــــــنگیست.....
شَــب سَـردی ست
وَ هَوا مُنتَظِرِ باران است وقت خــواب است و َدِلَم پیش تـــــــو سرگردان است شب بخیر ای نَفَسَت شَرحِ پَـــریشانی مَـــن ماه پیشانیِ مَن دلبر بارانیِ مَن۰۰۰۰۰
مگر نمیگویند که هر آدمی یک بار عاشق میشود ؟پس چرا هر صبح که چشمهات را باز میکنی دل میبازم باز ؟چرا هربار که از کنارم میگذری نفست میکشم باز ؟چرا هربار که میخندی در آغوشت در به در میشوم باز ؟چرا هر بار که تنت را کشف میکنم تکههای لباسم بال درمیآورند باز ؟گل قشنگم برای ستایش توبهشت جای حقیری ست با همین دستهای بیقراربه خدا میرسانمت.
بہِتریـن لـذتـےڪہِ تـوے בنـیـا ہِست ایـنـہِ ڪہِ . . .بـدونـے یہِ نـفـر خـیـلـے בوسِـت داره....
حس قشنگیه یكی نگرانت باشه..♥ یكی بترسه از اینكه یه روز از دستت بده...♥ سعی كنه ناراحتت نكنه...♥ حس قشنگیه وقتی ازش جدا میشی:اس ام اس بده عزیز دلم رسید؟♥ قشنگه وختی با خول و چل بازیات کناربیاد ♥ قشنگه: یهو بغلت كنه♥ در گوشت بگه دوست دارم! بگه كه حواسم بهت هست...♥ حس قشنگیه ازت حمایت كنه ...♥ آره ...!! دوست داشتن همیشه زیباست ♥
الان که اين را بــرايــت مـي نـويســم،سـاعـت دقيــقاً رأسِ نبــودن تـوســت تــو هر موقــع دلــت خـواسـت بـخـوان ...نه نفرتی بود نه کینه ای فقط یه دو راهی بود... دو تا آدم، دو تا راه، دو تا انتخاب همین ... میتونستیم دیرتر به دو راهی برسیم ولی شتاب کردیم و بجای قدم زدن دویدیم ...به ناچار باید انتخاب میکردیم...من راهم رو و تو راهت رو...من راهی داشتم و تو راهی و مجبور بودیم به انتخاب ... دیر یا زود به این جا میرسیدیم... ولی کاش دیرتر... کاش کمی دیرتر...نه نفرتی بود نه کینهای ... یه دو راهی بود و دو تا انتخاب
با همهی بی سر و سامانیام باز به دنبال پریشانیام طاقت فرسودگیام هیچ نیست در پی ویران شدنی آنیام آمدهام بلکه نگاهم کنی عاشق آن لحظهی طوفانیام دلخوش گرمای کسی نیستم آمدهام تا تو بسوزانیام آمدهام با عطش سالها تا تو کمی عشق بنوشانیام ماهی برگشته ز دریا شدم تا تو بگیری و بمیرانیام خوبترین حادثه میدانمت خوبترین حادثه میدانیام؟ حرف بزن ابر مرا باز کن دیر زمانی است که بارانیام حرف بزن، حرف بزن، سالهاست تشنهی یک صحبت طولانیام ها به کجا میکشیام خوب من؟ ها نکشانی به پشیمانیام!
لاک پشت پشتش سنگین بود و جادههای دنیا طولانی. میدانست که همیشه جز اندکی از بسیار را نخواهد رفت. آهسته آهسته میخزید، دشوار و کُند و دورها همیشه دور بود. سنگپشت تقدیرش را دوست نمیداشت و آن را چون اجباری بر دوش میکشید.پرندهای در آسمان پر زد، سبک و سنگپشت رو به خدا کرد و گفت: این عدل نیست، این عادلانه نیست. کاش پشتم را این همه سنگین نمیکردی. من هیچگاه نمیرسم. هیچگاه. و در لاک سنگی خود خزید، به نیت ناامیدی.خدا سنگپشت را از روی زمین بلند کرد. زمین را نشانش داد. کُرهای کوچک بود و گفت: نگاه کن، ابتدا و انتها ندارد. هیچ کس نمیرسد؛ چون رسیدنی در کار نیست. فقط رفتن است. حتی اگر اندکی.. و هر بار که میروی، رسیدهای.. و باور کن آنچه بر دوش توست، تنها لاکی سنگی نیست، تو پارهای از هستی را بر دوش میکشی پارهای از مرا.خدا سنگپشت را بر زمین گذاشت.. دیگر نه بارش چندان سنگین بود و نه راهها چندان دور. سنگپشت به راه افتاد و گفت: “رفتن”، حتی اگر اندکی.. و پارهای از خدا را با عشق بر دوش کشید
در این راه طولانی، که ما بیخبریم و چون باد میگذرد، بگذار خرده اختلافهایمان باهم، باقی بماند. خواهش میکنم! مخواه که یکی شویم؛ مطلقاً یکی. مخواه که هرچه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم و هرچه من دوست دارم، به همان گونه، مورد دوست داشتن تو نیز باشد. مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم، یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را و یک شیوهی نگاه کردن را. مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقهمان یکی و رویامان یکی. همسفر بودن و همهدف بودن، ابداً به معنای شبیه بودن و شبیه شدن نیست و شبیه شدن، دال بر کمال نیست، بل دلیل توقف است.
عــشـق ؛زیـــــبـاتـــریــن لـــذّتـــیـست ..کــه بـه وقــت ِ ارتـــکاب ِ آن ..... خـــــدا ،بـــــرای ِ بـــــشر ..ایــــستــاده “دســـت” مــــــیـزنــــد
من عــاشقت هستـم چشمات که می دونه وقتـی غــزل می گــم بــا من کـــه می خونه من عــاشقت هستـم...چشمــای تــو دنیـاس مــرد منــی عشقــــم دنیـــای مـن زیبـــــاس++ بگو " دوستت دارم " تا به جای پیراهن زندگی ام را تنت کنم !++ تو که باشی برایم کافیست مگر جز نفس چه میخواهم؟!++ پیله کرده ام به تو نمیدانی پروانه شدن در آغوشت چه عالمی دارد...
فرقـے نمـے کند !!
بگویم و بدانـے ...!
یا ...
نگویم و بدانـے..!
فاصله دورت نمی کند ...!!!
در خوب ترین جاﮮ جهان جا دارﮮ ...!
جایـے که دست هیچ کسـے به تو نمـے رسد.:دلــــــــــــــم.....!!!
تعداد صفحات : 2